محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ رضا نجاتی، فیلم ساز جوان مشهدی که با فیلم کوتاه «ارفاق» توانست استعداد خود را به سینما دوستان ایرانی نشان دهد و در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر هم سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه را به دست آورد، یک سال بعد، با اولین فیلم سینمایی بلند خود گام به جشنواره چهل و یکم گذاشت و اثری سرراست و آبرومند را روانه پرده نقرهای کرد. «بعد از رفتن» که مدتی است اکران عمومی خود را آغاز کرده است، فیلمی آماتورگونه نیست و کارگردانش را به عنوان جوانی با بلوغ فکری و مسلط به استلزامات مدیوم سینما معرفی میکند.
بااین حال، فیلم از لکنت جدی در روایت رنج میبرد و ریتم کند آن (بالاخص در نیمه اول) ممکن است مخاطب را پس بزند. این فیلم که در جشنواره فیلم فجر توانسته بود در دو رشته بهترین فیلم اول و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (برای پانته آ پناهی ها) نامزد سیمرغ بلورین شود، به واسطه تیم بازیگران خود، نظر مخاطبان را جلب میکند، اما در حد اثری متوسط باقی میماند.
قصه فیلم «بعد از رفتن» حول شخصیت مردی به نام آرش شکل میگیرد که ازدواجی امروزی و مبتنی بر عشق را با زنی به نام مونا تجربه کرده و از این پیوند صاحب یک فرزند پسر شده است. چهار سال قبل، اما درحالی که آرش همه داروندار خود را در اختیار مونا قرار داده است تا یک فعالیت اقتصادی را آغاز کند، زن ناگهان ناپدید شده و شوهر نگون بخت که تاب شماتت اطرافیان را نداشته به جنوب کشور مهاجرت کرده است تا همراه با فرزند خود زندگی آرامی را از نو آغاز کند. این تنها شروع ماجراست و قصه از جایی به ریل اصلی هدایت میشود که خبر پیدا شدن مونا به آرش میرسد و او هم بی درنگ به تهران بازمی گردد تا جست وجوی همسر ناپدیدشده اش را برای رسیدن به پاسخ سؤالهای بی جواب، آغاز کند.
مشکل بزرگ قصه «بعد از رفتن» که تلاش زیادی هم برای معمایی به نظر رسیدن میکند، این است که از همان ابتدای کار میتوانیم معصومیت و منزه بودن شخصیت مونا را حدس بزنیم؛ زیرا مخاطب در موقعیتی قرار میگیرد که مطمئن میشود اصرار شخصیت آرش بر حفظ حرمت همسرش و این همه تلاش برای رسیدن به جوابی که برای دیگران مسجل است، بی دلیل نیست و حتما رد پای شخص سوم شروری در این میان وجود دارد که باعث جدایی این زوج شده است.
لحن فیلم نامه به نوعی پیش میرود که احتمال خیانت و حتی کلاهبردار بودن مونا هم منتفی به نظر میرسد و این موضوع که مونا حتما دلیلی برای کارهایش داشته است، جوری واضح منتقل میشود که اثر وجه معمایی فیلم را خنثی میکند. علاوه بر این، «بعد از رفتن» تا حد زیادی از محتوای پرکشش و اتفاقات خاص خالی است، به طوری که گره افکنی و گره گشاییهایی پرتعدادی در آن به چشم نمیخورد و خبری از ترفندهای جذاب فیلم نامه برای ارائه اطلاعات به مخاطب نیست. درواقع، فیلم رضا نجاتی نه ملات کافی برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی بلند و پرافت وخیز را دارد و نه موفق میشود که به عمق وجوه روان شناختی و درونی شخصیت هایش نفوذ کند.
«بعد از رفتن» اساسا فیلم صابر ابر است؛ یعنی شخصیتها به نحوی حول او چیده شده اند که قهرمان بودنش را تثبیت کنند؛ مرد پایدار و یک دندهای که در راه عشق به همسر ناپدیدشده اش زیر شلاق نیش و کنایه دیگران و در برابر هجوم افکار منفی و تردیدهای مردانه اش تاب میآورد و آن قدر به جست وجو ادامه میدهد تا خانواده از هم پاشیده اش را احیا کند.
ابر در نقش آرش اجرایتر و تمیزی از خود به نمایش میگذارد، اما مشکل اصلی به انتخاب او بازمی گردد. این بازیگر توانمند و باسابقه، قبلا بارها در نقش مردی رنج کشیده و کم حرف ظاهر شده است و به نوعی کلیشه چنین شخصیتهایی در سینمای ایران به شمار میرود؛ لذا مخاطب از تلاش او برای ایفای این نقش چندان ذوق زده نمیشود.
تقریبا همه بازیگران دیگر فیلم نقشهای مکملی هستند که به صابر ابر کمک میکنند در پوسته قهرمان بدرخشد، از پوریا رحیمی سام در قامت شخصیت منفی گرفته تا سارا بهرامی که دقایق بازی او نسبتا کوتاه است. در این میان، اما حضور بهرام شاه محمدلو و خسرو احمدی جذاب از آب درآمده است و به نوعی ثابت میکند که این هنرمندان اغلب نادیده گرفته شده از چه توانایی درخورتوجهی در بازیگری برخوردارند.